سطوح زندگی روایتی ۳ بخشی از روایتهای مرتبط با یکدیگر است، البته برای خواننده کمی طول میکشد تا ارتباط میان مضامین تکرار شونده را درک کند، اما لحظهای که درکش میکند، برایش خالی از لذت نیست. دو بخش ابتدایی کتاب زندگی در آسمان و روی زمین را به تصویر میکشد. اما روایت سوزناک پایانی، وقایعنگاری تکاندهندهای از سفر روحی نویسنده و شرح سقوط است. شرح یاس و تاریکی. نقشهی راه راهگمکردههایی که در سرزمین اندوه و سرگشتگی سرگرداناند. شاید در لابهلای نثر عمیق و دقیق بارنز هر کدام از ما تصویری از تجربیات روحی خود را ببینیم: تجربههایی کاملا شخصی و در عین حال مشترک؛
خرید کتاب سطوح زندگی
جستجوی کتاب سطوح زندگی در گودریدز
معرفی کتاب سطوح زندگی از نگاه کاربران
دو نفر را که قبلا کنار هم نبودهاند کنار هم میگذاری. گاهی شبیه همان اولین تلاش برای بستن بالن هیدروژنی به بالن هوای گرم است: ترجیح میدهی سقوط کنی و بسوزی، یا بسوزی و سقوط کنی؟ اما گاهی نتیجهبخش است، و چیزی تازه خلق میشود، و دنیا عوض میشود. بعد، یک جایی، دیر یا زود، به این دلیل یا آن دلیل، یکی از آنها کسر میشود، و آنچه کسر شده بزرگتر از مجموع کل چیزی است که بود. شاید از لحاظ ریاضی ممکن نباشد، اما از لحاظ عاطفی ممکن است.
از متن کتاب
مشاهده لینک اصلی
چند ماه پیش که پدربزرگ فوت کرد، عزاداری من محدود شد به چند قطره اشک و دیدن چند عکس قدیمی که از او گرفته بودم و تمام. شاید دلیلش فاصلهی مکانی بود. شاید دلیلش حال روحی خودم بود. نمیدانم، اما هرچه بود هنوز هم که به آن روز ها نگاه میکنم برایم مشخص نیست که این غم بزرگ کجای روحم مخفی شدهاست و کی قصد خودنمایی دارد.
اما داستان پدر فرق میکرد. پدرم، که پدرش را از دست داده بود، بی تاب بود و آرام نمیگرفت. او و من در این خصلت مشترکیم، هردویمان موقعی که فشار روحیمان شدید میشود، زبانمان نای حرف زدنش را از دست میدهد و در سکوتی عمیق فرو میرویم. آن روز نمیفهمیدم چطور باید به پدرم آرامش منتقل کنم. شاید دلیل اصلیاش این بود که در زندگیم آدم نزدیکی را از دست نداده بودم. این حس بیخاصیت بودن روحم را خراش میداد و با غم از دست دادن پدربزرگم دست به دست هم میدادند تا روزهای بدی را بگذرانم.
کتاب سطوح زندگی (Levels of life)، به همین موضوع میپردازد. جولین بارنز در بخشی از این کتاب، به مرگ همسرش میپردازد. همسر بارنز، پت کاواناگ بعد از 5 هفته مریضی در سن 68 سالگی و بعد از حدود سی سال زندگی مشترک با بارنز فوت کرد. بارنز که در سن 62 سالگی تنها شده بود باید با این غم سنگین دست و پنجه نرم میکرد. بخش سوم کتاب اینگونه آغاز میشود:
“You put together two people who have not been put together before. Sometimes it is like that first attempt to harness a hydrogen balloon to a fire balloon: do you prefer crash and burn, or burn and crash? But sometimes it works, and something new is made, and the world is changed. Then, at some point, sooner or later, for this reason or that, one of them is taken away. And what is taken away is greater than the sum of what was there. This may not be mathematically possible; but it is emotionally possible.”
این نویسنده ی انگلیسی در این بخش هم به شخص عزادار میپردازد و هم به وظیفه ی اطرافیان فرد داغ دیده. او مینویسد غم از دست دادن عزیز به حدی زیاد است که برای شخص بازمانده سوال پیش می آید که آیا آنچه از عزیزش به یاد دارد واقعی است یا زائیده ی تخیلش؟ برای برطرف شدن این شک، او نیاز دارد تا کسی باشد که از خاطرات مشترکشان بگوید. از لحظه های تلخ و شیرینی بگوید که در آن نقش پررنگ آدمی که مرده ملموس باشد. همچنین او اشاره میکند که چیزی که خیلی از افراد داغ ندیده از درک آن عاجزند این است که مرگ یک انسان به معنی نبودن او نیست.
کتاب سطوح زندگی از سه بخش تشکیل شده. بخش اول روایتی است تاریخی از بالن و عکاسی در بالن. بخش دوم رمانی ست عاشقانه و بخش سوم خاطرات نویسنده است از دورانی که غم مرگ زنش او و زندگی اش را فلج کردهاست. شاید دو بخش اول این کتاب 137 صفحه ای کمی خسته کننده و عجیب به نظر بیاید، اما بخش سوم... بخش سوم دردیست عمیق که تحملش اگر برای همه ی انسان ها واجب نباشد، حتما مستحب است. زیرا که @مرگ انتظاری است هولناک...@
جولین بارنز نویسنده ی هفتاد ساله ی انگلیسی به خاطر کتاب The sense of an ending در سال 2011 برنده ی جایزه ی معتبر بوکر شده است. از این نویسنده کتاب های درک یک پایان، سطوح زندگی و هیاهوی زمان به فارسی ترجمه شده است.
حالا بعد از خواندن این کتاب میفهمم که آن روزهای تلخ چه باید میکردم تا کمی آرامش به پدرم و بقیه ی خانواده منتقل میکردم. حالا درک میکنم اینکه همه از هم درخواست میکردند تا اگر عکسی از مرحوم داشتند به اشتراک بگذارند دلیلش چیست. حالا میفهمم سنگینی غم از دست دادن عزیزان چیست و چرا انقدر سنگین است. اما هنوز نمیتوانم جنس آن غم را درک کنم، زیرا همانطور که بارنز در این کتاب میگوید، جنس غم و عزاداری هر فرد با فرد دیگر فرق میکند.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب سطوح زندگی
خرید کتاب سطوح زندگی
جستجوی کتاب سطوح زندگی در گودریدز
از متن کتاب
مشاهده لینک اصلی
چند ماه پیش که پدربزرگ فوت کرد، عزاداری من محدود شد به چند قطره اشک و دیدن چند عکس قدیمی که از او گرفته بودم و تمام. شاید دلیلش فاصلهی مکانی بود. شاید دلیلش حال روحی خودم بود. نمیدانم، اما هرچه بود هنوز هم که به آن روز ها نگاه میکنم برایم مشخص نیست که این غم بزرگ کجای روحم مخفی شدهاست و کی قصد خودنمایی دارد.
اما داستان پدر فرق میکرد. پدرم، که پدرش را از دست داده بود، بی تاب بود و آرام نمیگرفت. او و من در این خصلت مشترکیم، هردویمان موقعی که فشار روحیمان شدید میشود، زبانمان نای حرف زدنش را از دست میدهد و در سکوتی عمیق فرو میرویم. آن روز نمیفهمیدم چطور باید به پدرم آرامش منتقل کنم. شاید دلیل اصلیاش این بود که در زندگیم آدم نزدیکی را از دست نداده بودم. این حس بیخاصیت بودن روحم را خراش میداد و با غم از دست دادن پدربزرگم دست به دست هم میدادند تا روزهای بدی را بگذرانم.
کتاب سطوح زندگی (Levels of life)، به همین موضوع میپردازد. جولین بارنز در بخشی از این کتاب، به مرگ همسرش میپردازد. همسر بارنز، پت کاواناگ بعد از 5 هفته مریضی در سن 68 سالگی و بعد از حدود سی سال زندگی مشترک با بارنز فوت کرد. بارنز که در سن 62 سالگی تنها شده بود باید با این غم سنگین دست و پنجه نرم میکرد. بخش سوم کتاب اینگونه آغاز میشود:
“You put together two people who have not been put together before. Sometimes it is like that first attempt to harness a hydrogen balloon to a fire balloon: do you prefer crash and burn, or burn and crash? But sometimes it works, and something new is made, and the world is changed. Then, at some point, sooner or later, for this reason or that, one of them is taken away. And what is taken away is greater than the sum of what was there. This may not be mathematically possible; but it is emotionally possible.”
این نویسنده ی انگلیسی در این بخش هم به شخص عزادار میپردازد و هم به وظیفه ی اطرافیان فرد داغ دیده. او مینویسد غم از دست دادن عزیز به حدی زیاد است که برای شخص بازمانده سوال پیش می آید که آیا آنچه از عزیزش به یاد دارد واقعی است یا زائیده ی تخیلش؟ برای برطرف شدن این شک، او نیاز دارد تا کسی باشد که از خاطرات مشترکشان بگوید. از لحظه های تلخ و شیرینی بگوید که در آن نقش پررنگ آدمی که مرده ملموس باشد. همچنین او اشاره میکند که چیزی که خیلی از افراد داغ ندیده از درک آن عاجزند این است که مرگ یک انسان به معنی نبودن او نیست.
کتاب سطوح زندگی از سه بخش تشکیل شده. بخش اول روایتی است تاریخی از بالن و عکاسی در بالن. بخش دوم رمانی ست عاشقانه و بخش سوم خاطرات نویسنده است از دورانی که غم مرگ زنش او و زندگی اش را فلج کردهاست. شاید دو بخش اول این کتاب 137 صفحه ای کمی خسته کننده و عجیب به نظر بیاید، اما بخش سوم... بخش سوم دردیست عمیق که تحملش اگر برای همه ی انسان ها واجب نباشد، حتما مستحب است. زیرا که @مرگ انتظاری است هولناک...@
جولین بارنز نویسنده ی هفتاد ساله ی انگلیسی به خاطر کتاب The sense of an ending در سال 2011 برنده ی جایزه ی معتبر بوکر شده است. از این نویسنده کتاب های درک یک پایان، سطوح زندگی و هیاهوی زمان به فارسی ترجمه شده است.
حالا بعد از خواندن این کتاب میفهمم که آن روزهای تلخ چه باید میکردم تا کمی آرامش به پدرم و بقیه ی خانواده منتقل میکردم. حالا درک میکنم اینکه همه از هم درخواست میکردند تا اگر عکسی از مرحوم داشتند به اشتراک بگذارند دلیلش چیست. حالا میفهمم سنگینی غم از دست دادن عزیزان چیست و چرا انقدر سنگین است. اما هنوز نمیتوانم جنس آن غم را درک کنم، زیرا همانطور که بارنز در این کتاب میگوید، جنس غم و عزاداری هر فرد با فرد دیگر فرق میکند.
مشاهده لینک اصلی