کتاب سرمایه در سده بیست و یکم

اثر توماس پیکتی از انتشارات نگاه - مترجم: ناصر زرافشان-تاریخی

دینامیکی بزرگ که تجمع و توزیع سرمایه را به وجود می آورد چیست؟ سوالاتی درمورد تکامل بلندمدت نابرابری، تمرکز ثروت و چشم انداز رشد اقتصادی در قلب اقتصاد سیاسی قرار دارد. اما پاسخ های رضایت بخش برای فقدان داده های کافی و تئوری های راهنمایی روشن وجود دارد. توماس Piketty در سرمایه در قرن بیست و یک، یک مجموعه منحصر به فرد از اطلاعات از بیست کشور، که تا قرن هجدهم تاکنون ادامه یافته است، برای شناسایی الگوهای کلیدی اقتصادی و اجتماعی تحلیل می کند. یافته های او بحث را تبدیل خواهد کرد و دستور کار نسل بعدی تفکر در مورد ثروت و نابرابری را تنظیم می کند. یک کار جاه طلبی، اصالت و سختگیرانه فوقالعاده، سرمایه در قرن بیست و یکم، درک ما از تاریخ اقتصادی را درک می کند و امروزه با درسهای فراطبیعی ما روبرو است.


خرید کتاب سرمایه در سده بیست و یکم
جستجوی کتاب سرمایه در سده بیست و یکم در گودریدز

معرفی کتاب سرمایه در سده بیست و یکم از نگاه کاربران
‎دوستانِ گرانقدر، این کتاب به نوعی پرفروش ترین کتاب در زمینهٔ @سرمایه@ است.. امّا در این زمینهٔ خاص کتابی کاملاً تخصصی بوده و نیاز است که پیش از خواندنِ آن اطلاعاتی در موردِ نظام های سرمایه داری و سیاست های کشورهایِ مختلف در این خصوص و همچنین مطالعات در زمینهٔ اقتصاد و البته تاریخِ سیاسی ملل و جنگهای جهانی را نیز داشته باشید
‎ تلاش من این است که در این ریویو تا جایی که میتوانم با بیانی ساده، مطالب را بیان کنم و البته تا پایان ریویو اطلاعاتِ خوب و مناسبی در خصوصِ @سرمایه@ در اختیارِ شما ایرانیانِ خردگرا، قرار دهم
-------------------------------------------
‎عزیزان، زمانی که سخن از @سرمایه@ و کتابی که در موردِ این موضوع به چاپ رسیده میشود، ذهنها ناخودآگاه به سویِ کتابِ مشهورِ @سرمایه@ نوشتهٔ <کارل مارکس> میرود... امّا جالب است که نویسندهٔ این کتاب، <توماس پیکتی> تأکید کرده است که برای نوشتنِ این کتاب از <مارکس> الهام نگرفته و حتی کتابِ <مارکس> را نیز نخوانده است
‎نویسندهٔ کتاب،<توماس پیکتی> معتقد است که @سرمایه@ جمعِ کلِ دارایی هایِ غیر انسانی است که بتوان آنها را در یک بازار صاحب شد و مبادله کرد... @سرمایه@ شاملِ تمامیِ اشکالِ گوناگونِ ملکی و مسکونی شخصی و اشکالِ گوناگونِ ملکی در بخشِ مالی و حرفه ای میباشد که توسطِ دستگاه ها و شرکت هایِ اداری استفاده میشود... آقای <پیکتی> بر خلافِ <مارکس> سرمایهٔ مولد و غیر مولد را با یکدیگر در هم می آمیزد و به عنوانِ مثال خانهٔ مسکونی و جواهرات و آثارِ هنری را نیز @سرمایه@ به حساب می آورد... از طرفی ایشان ویژگی هایِ @سرمایه@ در نظامِ سرمایه داری را در مقایسه با نظام هایِ اقتصادیِ پیشین مشخص نمیکند
‎کتاب از چهار بخش اصلی تشکیل شده است... بخش نخست، مربوط به درآمد و سرمایه میباشد --- بخش دوم مربوط به پویاییِ نسبتِ سرمایه به درآمد است --- بخش سوم مربوط به ساختار نابرابری در کشورها میباشد ---- بخش چهارم در مورد اعمالِ مقررات بر سرمایه در قرن بیست و یکم است
‎آقایِ <پیکتی> با جمع آوری دیتا و اطلاعات مربوط به آرشیو مالیات بر درآمدِ 20 کشورِ بزرگ، از جمله: آمریکا، آرژانتین، استرالیا، چین، کانادا، هندوستان، ژاپن و کشورهای اروپایی... و بررسی و پژوهش های بسیار در اوراق مربوط به مالیات هایِ آنها، به این نتیجه رسیده است که سرمایه داری به صورتِ خودکار، نابرابری هایی خودسرانه و ناپایدار ایجاد میکند که ارزش های شایسته سالاری را که جوامعِ مردم سالار بر آن بنا نهاده شده است، تضعیف میکند
‎تزِ اصلی <پیکتی> این است که: در طولِ تاریخِ مکتوب، به غیر از سالهایِ 1914 الی 1948 (سالهای مربوط به جنگ های جهانی).. نرخِ رشدِ ثروتِ انباشته شده از نرخِ رشدِ درآمدها بیشتر بوده است
‎در زیر چکیده هایِ مهّم را از سرتاسرِ کتاب تهیه کرده و برایتان نوشته ام
---------------------------------------------
‎کاهش شدید نابرابری درآمدها که در اغلب کشورهایِ ثروتمند بین سالهای 1914 و 1945 مشاهده کردیم، بیش از هرچیزی نتیجهٔ دو جنگِ جهانی و شوک هایِ خشونت آمیزِ اقتصادی و سیاسیِ ناشی از آنها بوده است.. این کاهش چندان ارتباطی با فرآیندِ آرامِ طبقاتی نداشته است
***********************
‎در حالِ حاضر بخشِ عمدهٔ سرمایهٔ جهان در دستانِ سرمایه دارانِ خصوصی قرار دارد و در کشورهای غربی، حتی آن بخش از سرمایه که عمومی محسوب میشود نیز معادل با بدهی های هر کشور است، لذا سرمایهٔ عمومی این کشورها معادل با صفر میباشد
‎امّا باید بپذیریم که امروزه نفوذِ دولت ها بر اقتصادهای جهانی، بیش از گذشته است
***********************
‎رشد بی سابقهٔ اقتصاد اروپا و آمریکا و کاهشِ نابرابری در این کشورها در سالهای 1945 الی 1975 نتیجهٔ اِعمالِ مالیات های سنگین بر درآمدها و سرمایه ها، به منظورِ بازسازی پس از دو جنگِ جهانی بوده است. امّا از اواسطِ سال 1970 به بعد نابرابری درآمدها در کشورهای مرفه، به نحوِ برجسته ای افزایش پیدا نموده است و نتیجه آن میشود که: در آغازِ قرنِ بیست و یکم ما در همان موقعیتِ پیشینیانمان در اوایل قرنِ نوزدهم قرار گرفته ایم
***********************
‎اگر سودِ حاصل از سرمایه گذاری دوباره صرفِ سرمایه گذاری شود، سرمایهٔ اولیه میتواند به نحو چشمگیری افزایش پیدا کند.. این روند همراه با رکود در رشدِ درآمدها، منجر به رشدِ نابرابری ها خواهد شد
***********************
‎پس از جنگهای جهانی، هر کشور در کشور دیگری سرمایه گذاری کرده است و در واقع هر کشور متعلق به کشورهایِ دیگر است... این میزان سرمایه گذاری های متقابل سبب شده است تا کمتر کشوری امروزه مستعمره محسوب شود و در عوض تضادهای طبقاتی افزایش یافته است... لذا با این پیشرفت، در آینده هیچ نیرویِ طبیعی نمیتواند اهمیتِ سرمایه را کاهش دهد
***********************
‎در طول این سه دهه، در کشورهای مرفه، طبقه ای در حال رشد است که طبقهٔ متوسط میراثی یا ملک دار، نام دارد... فرزندان این طبقه میتوانند با سرمایه ای که به ارث برده اند، دوباره سرمایه گذاری کنند.. یعنی روندی که در قرن نوزدهم انجام میشده، دوباره انجام خواهد شد
***********************
‎یکی از عوامل مهم در نابرابری طبقاتی، افزایشِ درآمد مدیرانِ شرکت های بزرگ بوده است که دولت ها برای پیشی گرفتن از سایر کشورها از این مدیران مالیات های کمتری دریافت نموده و درآمد بیشتر را برای آنها مجاز میشمارند
***********************
‎زمانی که عده ای زمیندار هستند و با ارث و میراث پدران خود سرمایه گذاری میکنند و عده ای از مدیران نیز درآمدهای بسیار بالا دارند و مالیات های پایین پرداخت میکنند، پدیده ای خطرناک به نامِ @افراط باوری سزاوار سالاری@ پیش می آید و باعثِ نابرابری و بحرانِ اقتصادی میشود.. چراکه نود درصد سرمایه ای که در کشور جریان دارد، برای این گروه است
‎این موضوع در آینده سببِ انقلاب و اغتشاشاتِ سیاسی، خواهد شد
----------------------------------------------
‎عزیزانِ من... با استفاده از مقررات و شکلهایِ جدید از مالکیتهای عمومی و خصوصی و کنترل دموکراتیکِ سرمایه، با درگیر کردنِ نمایندگانِ اتحادیه هایِ کارگری در تصمیم گیری شرکتها، میتوان با مسائل و مشکلاتی که در بالا بیان شد و با نابرابری ها، مقابله کرد... آیا میتوانیم قرنی را تصور کنیم که در آن از سرمایه داری به صورتی صلح آمیز و برابر استفاده شود!؟؟ و یا باید در انتظار بحرانی بزرگ و جنگ جهانی دیگری باشیم؟؟؟
‎امیدوارم این ریویو برایِ شما خردگرایان مفید بوده باشه
‎<پیروز باشید و ایرانی>

مشاهده لینک اصلی
با توجه به میزان هژمونی و اطلاعات غلط در اطراف این کتاب، من شروع به گفتن آنچه که سرمایه در قرن 21st در مورد نیست. این کتاب NOT است: 1. کار روزنامه نگاری یا ادای احترام. اگر چه، بدیهی است، این شامل دیدگاه نویسنده آن است. مانیفست پیش نویس تلاش برای توضیح چگونگی نابودی نابسامان در سطح جهان، هرچند نویسندهش احساس می کند که می تواند اقدامات سازنده ای برای کاهش چنین نابرابری ها ایجاد کند. 3. کار روزنامه نگاری که در پاسخ به رکود سال 2007-2008 نوشته شده است یا به علت افزایش محبوبیت عمومی در امور مالی در سال های اخیر، به شدت مورد توجه قرار گرفته است، هرچند که هر کسی که علاقه مند به این موضوعات باشد، بسیار جذاب خواهد بود. این کتاب، یک کار عمیق، گسترده، دقیق تحقیق، کار بی حد و حصر و واجد شرایط تاریخ اقتصادی است. توماس پیکتی علاقه مند به ثروت است. از کجا می آید، چگونه ما در مورد آن صحبت می کنیم، چگونه می توانیم تاریخ آن را در یک زمینه مدرن درک کنیم، و چه توزیع آن در سطوح مختلف به ما در مورد دنیای ما و شاید بیشتر از همه، چگونه ممکن است این توزیع مشکل ساز باشد؟ به منظور تلاش برای پاسخ به این سوالات، او جمع آوری، سازماندهی و ارائه داده های بی سابقه ای از داده ها، نه تنها در مورد جایی که ثروت در حال حاضر متمرکز شده است، اما جایی که با استفاده از داده های چند کشور بازگشت به قرن 19 (و در مورد بومی فرانسه، حتی کمی بیشتر از آن). قدرت واقعی این کتاب، و من معتقد هستم که یکی از دلایلی که در ماه های اخیر ستیزه جویانه / محکوم به نظر می رسد، در چشم انداز اقتصاد کلان و طولی آن است. Piketty علاقه مند به آنچه گسترده ترین خالص اطلاعات ممکن است به ما در مورد سرمایه در عصر مدرن است. و آنچه در آن می گوید، قدرتمند است، تخریب و در نهایت تحقیر اقتصادی از هر خط ایدئولوژیک است. بنابراین، نگران این است که این اطلاعات را نادیده بگیریم، با فروپاشی آن با برخی از تقلید و نمونه های خاص، و با صحبت کردن در مورد محدودیت های آن و مشکلات احتمالی، که در آن زمان خواننده تقریبا نمی توانست تصویر کامل ارجحیت نابرابری ثروت ثروت او را بسازد بالا خواندن این مطلب این است که تماشای یک بزرگسال به یک اتاق پر از افرادی که از مدت ها فراموش کرده اند که چگونه بزرگسالان هستند، پیاده روی کنند. او بهترین اندیشه های متفکران اقتصادی را به عنوان مارکسیستی، ریکاردو، کوزنتس و غیره سنتز می کند در حالی که در عین حال، بدترین گرایش های ایدئولوژیک خود را با نوعی از اطلاعاتی که آنها ندارند و یا به سادگی توسط عقاید خودشان حتی در نظر گرفته می شوند، تحقیر می کنند مونتاژ تصویری که او از وضعیت نابرابری ثروت در دنیای ما نقاشی می کند دقیقا به این دلیل است که به نحو پراگماتیکی آن را با هم ترکیب می کند. دقیقا هیچ نیروی اقتصادی قابل مشاهده (بدون بازار آزاد، یا نرخ رشد یا دست نامرئی) یا اصل یا ایده وجود ندارد، که ثروت را از ادامه تمرکز غرق در حال حاضر در دست کم و دست کم در سطوحی که از قرن نوزدهم دیده ایم، وجود ندارد . در واقع، یکی از دلایل این امر این است که بسیاری از کتابهای تاریخی و فرهنگی (جین آستن و هونر د بالزاک در این کتاب نشان داده شده است، که بیشتر به شوخی و لذت بردن از این بازنگری بیش از حد انسانی) از قرن نوزدهم است؛ زیرا، همانطور که Piketty نشان می دهد، ما به سرعت به جهان باز می گردیم که نابرابری اقتصادی شبیه است و به احتمال زیاد از نوع شیب داری که در 1800 اروپا دیده می شود تجاوز می کند. به طور خلاصه، تمام شاخص هایی که او ارائه می دهد، یک آینده احتمالی را نشان می دهد که ابتکارات شخصی و کار سخت در مقایسه با قدرت بازدهی اوراق بهادار فوق العاده متمرکز و عمدتا به ارث برده و ثروت خصوصی، ارزش زیادی ندارد. هر گونه تحلیل اقتصادی صادقانه حتی می تواند اشاره کند (و این کتاب به مراتب فراتر از این اشاره می کند) که آینده سرمایه به نظر می رسد که سطح هیپولوله ای ثروت نامطمئن و فقر غیرقابل تحمل است که بسیاری از قرن نوزدهم را متحول می کند، باید مکث را حتی اکثر سیاستمداران نئولیبرال جنگجو حمایت می کنند. نتیجه گیری های Pikettys، ریشه در آنها در ثروت از داده های تاریخی کشیده بیش از یک قرن و نیم، دراماتیک، هشدار دهنده و بالاتر از همه، عمیق است. هیچ مثال تاریخی وجود ندارد که جامعه ای که غلظت ثروت آن همچنان ادامه داشته باشد، در سطح خود ادامه می دهد بدون آنکه ناگزیر با برخی از تحولات عمیق و غم انگیز اجتماعی-سیاسی مواجه شود. این که آیا فعالیت بسیار فعال و همانطور که او می پذیرد، پای در آسمان، ایده یک مالیات جهانی برای ثروت واقعا امکان پذیر است، احتمالا همچنان دیده می شود. اما نکته اصلی این است که اقدام معقول و هماهنگ بین المللی در مورد شفافیت و مالیات، ارزش تلاش دارد. همانطور که کتاب به طور مداوم با تعداد زیادی از داده های قانع کننده تکرار می شود، تنها نیروی دیگر که تا کنون موجب انحطاط این اختلافات ثروت بوده است، دوره ی جنگ جهانی یك ساله 1914-1945 بود. مطمئنا تلاش برای مقابله با این مشکل در حال حاضر بهتر از انتظار برای حمام خون جهانی است، یا یک دور انقلاب فرانسه 2 به نوک مقیاس ها بازگشت. به عنوان Pikettys pragma ...

مشاهده لینک اصلی
این یک عادت بد برای بررسی کتاب های خوب با هیپربول است، جایی که من یک کتاب صرفا خوب به عنوان یک اثر هنری پر از ظلم و یا نگاه الهام آمیز به طبیعت بشریت توصیف می کنم. در اینجا، من به شما کمکی می کنم: آیا با آن موافق هستید یا خیر، سرمایه در قرن بیست و یک کتاب مهم و مهم است و در طول سالها به بحث و گفتگو در زمینه های اقتصادی و سیاسی ادامه می دهد. عنوان بسیار تحریک آمیز است. استفاده از کلمه Capital سرانجام به بررسی کارل مارکس از ماهیت پول، Das Kapital می پردازد. Piketty چیزی جز یک مارکسیست ارتدوکس و یا همه چیز ارتدوکس است. اخراج او از مفهوم نظریه ارزش کارگر، مارکسیست های سنتی را ناراحت می کند، و نتیجه گیری های او در مورد طبیعت سیستم های بازار آزاد سرمایه داری، نئو کلاسیک ها و اتریشان را خشم می دهد. دومین چیزی که مشاهده می کنید این است که Piketty به شدت بر تحلیل آماری متکی است. بسیاری از نقل قول های او منجر به یک پایگاه داده خارجی می شود که در اینجا می توان یافت. یکی از مبارزات اصلی در اقتصاد، تقسیم بین توسعه مدل های نظری و تحلیل آماری است. Piketty از ساخت اولین تئوری خودداری می کند و بیشتر کتاب ها ساختار اطراف داده ها است. تمرکز اصلی مطالعه او فرانسه است. این از شوونیسم ملی نیست، بلکه از ثروت اطلاعاتی است که در طول دهه 1790 به دوران انقلابی مربوط می شود. او همچنین به سایر کشورهای توسعه یافته در اروپای غربی و ایالات متحده اشاره دارد. مقیاس و ماهیت روش های او نشان می دهد که مقیاس موضوع او - نابرابری است. بخش اول کتاب مجموعه ای از چگونگی کارکرد بازارهای و اقتصاد ملی است. او با بررسی تاریخی دیگر نظریه های دیگر شروع می کند، با دیوید ریکاردو، اقتصاددان پیش از کلاسیک، شروع به پایان دادن به نظریه های توسعه مدرن سیمون کوزنتس می کند. Piketty بر بررسی مجدد نقش بین دارایی ها و درآمد تمرکز کرده و میزان رشد سرمایه را سریعتر از رشد سایر نقاط اقتصاد افزایش می دهد. اگر درآمد سرمایه بیشتر از کارگران متمرکز باشد، پس کسانی که درآمدشان را از سرمایه ذخیره شده به جای کارشان درآورده اند، درآمد خود را سریعتر از نرخ رشد ملی افزایش خواهند داد. این منجر به تفسیر مجدد دو قرن گذشته تاریخ اقتصادی می شود. نتیجه بسیار جذاب این است که ماهیت سرمایه داری صنعتی، الزاما به افزایش نابرابری درآمد کمک خواهد کرد. تنها استثناء این قاعده 30 سال پس از پایان جنگ جهانی دوم و پایان دادن به شوک نفت و پایان استاندارد طلا بوده است. در فرانسه، این دوره این دوره را \"لس ترونت گلوریوس\" یا \"دهه شش سالگی\" نامیده است، اما در جاهای دیگر ما می تواند آن را معجزه اقتصادی نامید، که در آن نرخ رشد بالا ادامه یافت و نابرابری درآمد در رکورد کم بود. این امر عمدتا ناشی از دوره طولانی بحران بین سالهای 1914-1945 بود که بسیاری از ثروت های متمرکز اروپا را نابود کرد و بازماندگان را با علاقه به ایجاد سیاست های مترقی برای جلوگیری از بی ثباتی اجتماعی ترک کرد. این عصر طلایی، Piketty می گوید، یک انحراف تاریخی است. تمام تحولات مثبت در مسائل اجتماعی ناشی از این برداشتن نابرابری بود. بعد از دهه 1980، دولتهای رفاه پیشرفته برچیده شدند و سرمایه داری به شکل مشابهی که در قرن نوزدهم برگردانده شد. در حال حاضر Piketty تمایز بین سرمایه داری رنجدار قرن نوزدهم را که بر اساس مالکیت زمین بزرگ و نظام اقتصادی امروز است، تمایز می دهد. مالکیت زمین در میان طبقات بالا وسط وسط تقریبا پراکنده شده است و در حال حاضر یک طبقه غنی حرفه ای کار می کند که شامل پزشکان، وکلا، مدرسان و غیره می شود. با این حال، هنوز تمرکز ثابتی از ثروت وجود دارد که هنوز ارث می برد و درصد دارایی های شخصی که امروزه در اروپای غربی به ارث برده می شود، هنوز هم قابل مقایسه با صد سال پیش است. کاهش مالیات املاک به معنی تبدیل خانواده های کارآفرینی به یک طبقه یاریگر است که صرفا بر درآمد انباشته شده اش زنده ماند. این سرمایه داری است. در این روش، Piketty با ارتدکس فعلی در نابرابری درآمد و سرمایه داری مخالف است. یک مثال منحنی توسعه سیمون کوزنتس است که ادعا می کند که نابرابری درآمد پس از آنکه سرمایه داری به یک سطح بالایی از توسعه دست یافته است، از بین خواهد رفت. Piketty پس از کوزنتس فقدان شواهد تجربی است، اما همچنین برای اینکه چگونه تئوری خود را به صراحت apolitical است. پیکتی یادآور می شود که سه عامل سیاسی وجود دارد که در برابر نابرابری درآمد قرار می گیرند: جنگ هایی که از نظر مالی سرانه سرمایه های ذخیره شده را کاهش می دهد، مالیات هایی که آن را مجددا منتشر می کنند و تورم که سرمایه مالی را از بین می برد. پس چه اتفاقی می افتد به کشورهای در حال توسعه؟ برای هند و آفریقا، Piketty اذعان می کند که اینها از موضوع او خارج است و کمی برای او زود است. چینی ها در قرن آینده به اقتصاد اروپای غربی می رسند، با گذشت 75 سال از گذراندن 150 سال توسعه، به این ترتیب، از آینده چه چیزی برای ایالات متحده و اروپا اتفاق می افتد؟ ایالات متحده از ...

مشاهده لینک اصلی
این کتاب اساسا هری پاتر از اقتصاد است - منظورم این است که از نظر فروش پرفروش و تبدیل آن به یک ستاره راک باشد. او با دادن زندگی جدید به سمت چپ اعتبار می دهد. این کتاب بسیار طولانی است. من مطمئن نیستم که آیا واقعا باید همه چیز را بخوانید یا خیر. با توجه به آنچه شما می خواهید از این خارج شوید، شما واقعا می توانید با خواندن مقدمه و نتیجه گیری. اگر آن را به اندازه کافی به نظر نمی رسد، پس شما می توانید فصل 14 و 15 را بخوانید - بسیار جایی است که او خود را \"راه حل ها\" می نامد. شما می خواهید به غیر مسلمان (که من) نسخه این کتاب مارکس (و قبل از او ریکاردو عادلانه بود) معتقد بود که فقر زندگی طبقه کارگر تمام می شود. اساسا، سرمایه داری با کار کردن با افراد کار می کند. افزودن فناوری به کارخانه ها مهارت ها را از کارگران حذف می کند. هرچقدر مقدار فن آوری بیشتر باشد، بنابراین بیشتر جابجایی کار، به این ترتیب کار کمتر شما نیاز به مقدار مشابهی از مواد. اما این بدان معنی است که شما نیاز به سرمایه بیشتر برای ساختن این مواد، ماشین آلات و غیره دارید. همانطور که گالبریت در \"دولت صنعتی جدید\" اشاره می کند، هنگامی که فورد شروع به ساخت اتومبیل کرد، او از یک مزرعه قدیمی که از آن استفاده می کرد استفاده می کرد. اگر فکر میکنید امروز یک شرکت خودرویی را شروع میکنید، پیشنهاد نمیکنید که خودتان را بخرید. در حقیقت، مگر اینکه چندین بار بیش از یک میلیاردر باشید، من پیشنهاد نمیکنم حتی شروع کنید. تولید به نحوی مکانیسم شده است که سرمایه گذاری مورد نیاز سرمایه ذهن را تحت تأثیر قرار می دهد. مارکس این روند را به عنوان یک تضاد اجتناب ناپذیر برای سرمایه داری دید. - برای سرمایه داری مارکس همیشه مشکل عرضه کالا و خدمات بود. در نهایت و به طور ناگهانی غلبه ثروت در دست چند نفر به این معنی است که هیچکس نخواهد توانست آنچه را که تولید می شود خریداری کند و این کارخانه ها را تعطیل می کند - هیچ چیز تولیدی ندارد و کسی نمی تواند آن را خریداری کند. مارکس انقلاب را به لحاظ اخلاقی اجتناب ناپذیر دانست زیرا سرمایه داری بد بود اما سرمایه داری ناگزیر محدودیت رشد تولید را محدود می کرد و مارکس معتقد بود که هر سیستمی که این کار را انجام می دهد کنار گذاشته خواهد شد. زمانی که این دقیقا همان چیزی بود که اتفاق می افتاد، نه فقط در دهه های 1930 یا 1890، این اتفاقات هرگز رخ نداد. سرمایه داری ثابت کرده است که انعطاف پذیری بیشتری نسبت به مارکس پیش بینی شده است. بخشی از دلایل این امر، همانطور که در این کتاب توضیح داده شده، این است که مارکس بر اساس مدل سرمایهداری خود در اقتصاد یک کشور پایدار عمل میکند. این چیزی است که رشد نمی کند. من این را تقریبا غیرممکن میدانم - اما این چیزی است که این مرد می گوید، ما با این کار می رویم. او روشن می کند که اقتصاد در قرن نوزدهم رشد نیافت، همانطور که اکنون شاهد رشد آن هستیم. او به عنوان اثباتش در مورد رمان صحبت می کند - شما می دانید، جین آستین را می گیرید و مردم همیشه در مورد چگونگی زندگی شما با 1000 یا 5000 پوند در سال زندگی می کنند - و او توضیح می دهد که این درست همانند پایان قرن همانطور که در آغاز بود. من نمیتوانم زندگی خود را در اولین دستمزد من یعنی سی سال بعد - و هیچ کس واقعا درباره میلیونرهای صحبت نکنم. بنابراین، او پیشنهاد می کند که اقتصاد پایدار دولت چنین تقریبی دیوانه ای نیست، زیرا ممکن است به نظر ما این باشد که در حال حاضر. در اواسط قرن بیستم، اقتصاددانان پیش بینی کرده بودند که سرمایه داری راه های خود را تغییر داده است. همه چیزهایی که مارکس نگران آن بود فقط مشکلاتی داشت. در حقیقت، هنگامی که سرمایه داری واقعا به گام خود ادامه داد، آن را به سمت عدالت بیشتر افزایش داد. اثبات در اعداد بود. پس از به دست آوردن معیارهای جنگ، در مورد مکان هایی مانند پری جادویی توزیع کننده اراده خوب پخش شده است. همه در باغ خوب بودند. در واقع، این اقتصاددانان اطمینان دادند که به طور فزاینده عدالت به عنوان سرمایه داری اجتناب ناپذیر بود، همانطور که مارکس تصور انقلاب را داشت. سپس 1980 ساله شد و ریگان، خائن و برادرش تاتریک، خواهرش دوقلو بود. آنها پول زیادی را به دست آوردند، زیرا آنها می توانستند از فقرا بیرون بروند و همه چیز را به ثروتمندان بدهند، به این معنا که آنها اقتصاد را به سمت پایین می کشیدند، اما این واقعا اقتصادی بود. این جایی است که کتاب جالب می شود. آنچه این مرد انجام داده است، ردیابی پرونده های درآمد حدود سه قرن است. اغلب از فرانسه، اما از جاهای دیگر نیز. او توضیح می دهد که آیا این موضوع را بیش از اندازه حس می کند که ایالات متحده را به عنوان نمونه ای از این دوره می گیرد؟ چرا؟ از آنجا که در طی این زمان، جمعیت فرانسه دو برابر شده است. بیش از این مدت، جمعیت ایالات متحده 100 بار افزایش یافت. قوانین مختلف در کشورهای این شرایط بسیار متفاوت اعمال می شود. همچنین، بعید به نظر می رسد که جمعیت ایالات متحده در هر زمان به زودی 100 بار دیگر رشد کند. با توجه به این که فرانسه احتمالا یک مدل بهتر از ایالات متحده را می سازد. اوک، پس اگر ما به رابطه بین درآمد و سرمایه در این دوره نگاه کنیم، چه می شود؟ این مهم است، زیرا هر کس در حال حاضر مطمئن است که مسیر ثروت از طریق توسعه سرمایه â € \"انسان است. به این معنی است که اگر شما صبور باشید و واجد شرایط باشید و کار خوبی انجام دهید، ثروتمند خواهید بود - به شادی های شایستگی خوش آمدید. اما این در تاریخ بشری صادق نیست (در حقیقت، فقط برای یک زمان بسیار کوتاه درست بود) و آن را ...

مشاهده لینک اصلی
آنقدر شگفت انگیز است که بارها مارکسیسم بسته بندی و فروش می شود، به شرط اینکه چیزی جدید بود. کتاب Pikettys یک مثال اصلی از این است. این تلاش برای فروش دروغ های پیش بینی شده در مورد پس از جنگ جهانی دوم به دلیل مالیات بر ثروتمندان است، در حالی که در واقع تعداد بسیار کمی از نخبگان ثروت در واقع 70-90٪ نرخ مالیات را پرداخت. رشد پس از جنگ جهانی دوم، نتیجۀ ذخایر اضافی طلای ایالات متحده از اروپا و کنفرانس برتن وودز بود که دلار ایالات متحده را به ارز ذخیره جهانی تبدیل کرد. هرکسی که به شما می گوید هر یک از شما یک عجیب است، دروغگو یا هر دو. بیسوادی اقتصادی به حمایت رو به رشد سوسیالیسم منجر شده است، حتی اگر سوسیالیسم بارها و بارها شکست خورده است. و حتی اگر هیچ کشوری به سرمایهداری خالص اجازه ندهد وجود داشته باشد، سرمایهداری توسط افرادی که هیچ فکری در مورد WTF ندارند، سرزنش می شود. آنچه امروزه ما بانک های مرکزی هستند که اقتصاد جهانی را به چالش می کشد، همه کشورها را کوچک می کند، انواع مختلف تحریم های بازار را خنثی می کند و باعث می شود یک چرخه رکود اقتصادی پس از دیگری بوجود آید. به جای اجازه دادن به رشد اقتصاد کشور در نرخ های طبیعی، کشورهای جهان اجازه داده اند طبقه ی حاکم را به شکل های گوناگونی از جنس مخالف و شرکت های گوناگون بپردازند و آن را سرمایه داری نامید. صرفه جویی در پول خود و جست و خیز بر روی این کتاب. بروید به F.A. Hayeks The Road to Serfdom بروید، کتابی که در سال 1944 به طور مستقیما وارد آن شد. شما در مورد ریشه های سوسیالیسم یاد خواهید گرفت و درک کنید که چنین ایده هایی جدید نیستند و هرگز کار نخواهند کرد، مهم نیست که چطور بسته بندی می شود.

مشاهده لینک اصلی
این پنج ستاره من از کتاب این کتاب تغییری در نحوه نگاه من به چیزی ندارد، نه پنج ستاره بی عدالتی یا پنج ستاره که همه فکر می کنند در جهان باید آن را بخوانند. از آنجایی که من پیش از این نمیدانستم، دقیقتر میگفتم که این کتاب به من فرصتی برای نگاهی به ساختار ثروت در اقتصادها در طول زمان میپرداخت. ابتدا چیزهایی که برای اولین بار برای افرادی که خواندن بررسی کتاب را به جای خود کتاب . این کتاب در مورد کشتن غنی نیست؛ Piketty در مورد اخلاق بسیار حرف نمی زند، بلکه همه را به عنوان تصمیم گیری در محیطی که قبل از آنها می بینند، درک می کند، اما به صورتی آگاهانه، خودخواهانه است. در سمت چپ، او نگران فقرا نیست زیرا شما ممکن است فکر کنید، اگرچه او نگرانی های خود را در مورد تکه تکه شدن از طبقه متوسط ​​پس از جنگ نشان می دهد که از سرمایه ای که از غنی بودن دور شده است، بهره مند است، اما اکنون از دست دادن سهم خود. اتهام که Piketty یک مارکسیست است، شجاعانه است. بخشی از نگرانی او این است که نابرابری را کاهش دهد و از این رو نوعی انقلاب را که یک مارکسیست واقعی در نظر گرفته است جلوگیری نماید. او در مورد مارکس چیزهایی غیرمعمول می گوید (Pikettys یک دانشگاهی، بنابراین آن @ UNLOCK COMMIE !! 1! 1 !! @ اما بسیار ترسناک) و حتی چیزهای کمی حتی بهتر در مورد تلاش شوروی برای اجرای یک دولت کمونیستی می گویند. * Piketty برخی از اقدامات utopian را پیشنهاد می دهد، اما در اصل، theyre خیلی بیشتر از گسترش مفاهیم و ساختارهای که در حال حاضر وجود دارد. و اصل، به هر حال، از اسناد قرن هجدهم است. او به اعلام استقلال اشاره می کند، اما فرانسوی بودن، حقیقت اصلی آن اعلامیه حقوق انسان است. اگر شما وابسته به باشگاه رشد است و خواندن این کتاب به منظور خشمگین شدن، آن را به مدت طولانی بسیار کم است برای حفظ کوره خود را از یک فصل پر از آمار به بعد. در بالاترین سطح، استدلال این کتاب این است که ساختار ثروت که کشورهای ثروتمند غربی در اواسط قرن بیستم تجربه کردند، یک ناهنجاری است. متاسفانه بسیاری از قوانین اقتصادی پس از آن فرموله شده و ابزار ناقص برای تجزیه و تحلیل جهان امروز است. Piketty به بررسی شرایطی است که بازدهی سرمایه بالاتر از نرخ رشد است و اینکه توزیع ثروت چه زمانی حاصل می شود (r \u0026 gt؛ g در اصطلاح خود) درست است. این سخت است برای توضیح بدون نوشتن یک بررسی تا زمانی که کتاب خود را. کافی است بگوییم وقتی r \u0026 gt؛ پولی که در گذشته خرج می شود، سریع تر از آنچه یک کارگر می تواند از طریق کار خود به دست آورد، بدین معنی است که ثروت برف در دست تعداد کمی از مردم است و دیگران هیچ فرصتی برای دستیابی به آن ندارند. G در قرن بیستم به دلیل عوامل مختلفی از قبیل مهاجرت در ایالات متحده، تکنولوژی جدید، جنگ، تورم در دوران پس از جنگ، به منظور کاهش بدهی های ملی و غیره، غیرمعمول بود. احتمالا در مقایسه با اواسط قرن بیستم رشد رشد کند و بازدهی سرمایه به احتمال زیاد افزایش می یابد به این دلیل که افراد ثروتمند و موسسات به وسایل نقلیه سرمایه گذاری کارآمدتری دسترسی پیدا می کنند، بنابراین Piketty پیش بینی می کند که نابرابری سرمایه رشد می کند، به طوری که در نهایت جامعه بیشتر شبیه آن است انجام داد در Belle Epoque. علیرغم اعتقاد به اقتصاددانان پس از جنگ، هیچ یک از فرایندهای طبیعی و خود به خودی برای جلوگیری از بی ثباتی و عدم تعهد در برابر دائمی بودن وجود ندارد. @ از طریق بخش عمده کتاب، هدف Pikettys این است که ساختار افرادی را که در جامعه وجود دارند، و چه نوع ثروت، هنگامی که - و به طور سیستماتیک نشان می دهد که چگونه در حال حاضر شب بیشتر است (می گویند) 1910s از دهه 1970 و در مسیری که حتی بیشتر تبدیل شود. نسبتا تعداد کمی از صفحات به منظور تجدیدنظر در راه پایدار تر، اختصاص داده شده است؛ به همین دلیل من این کتاب را توصیه می کنم، حتی اگر شما بر خلاف نتیجه نهایی خود نابود شده باشید. شکاف بیشتری در این استدلال، تفاوت بین رانتخواران و آنچه Piketty تماس @ supermanagers، @ به طور کلی رهبران شرکت های بزرگ که درآمد عظیمی است حقوق. در حالی که در گذشته ثروتمندترین رانندگان بود که مالکیت و به ارث برده می شد چیزهایی مانند زمین و اوراق قرضه و جمع آوری و اجاره دادن یا علاقه به آنها، ثروت از سوپراستاده ها از طریق کار فعلی خود. یا حداقل آن را در آنجا آغاز می کند، اما درآمد آنها بسیار بزرگ است و به سرعت به یک ثروت سنتی تبدیل می شود، به طوری که این افراد می توانند یک بار رانندگان و سرپرستان باشند. من خودم را متعجب کردم چون من این قسمتها را خواندهام، آیا ما در ایالات متحده، یک طبقه غیر کارگر از غنی را تحمل میکنیم؟ به طور کلی ما آمریکایی ها احساس می کنیم که موظف به کار کردن هستند؛ حتی پاریس هیلتون ادعا می کند که یک بازیگر است. آیا ما واقعا از کلاس Bertie Woosters خوشتان می آید؟ Piketty این سوال را نمیپردازد، اما به سرعت به من یک خواننده آمریکایی آمد و به نظر میرسد انواع پرسشهای روح عدالت و دموکراسی را مطرح میکند که کل تحقیق را پایهگذاری میکند. یکی از چیزهای مورد علاقه من در کتاب این است که چگونه Piketty از ادبیات برای نشان دادن نقاط تاریخی اش، به ویژه نوشتن Balzac و Austen استفاده می کند. از آنجا که من شخصا نمی دانم ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب سرمایه در سده بیست و یکم


 کتاب بچه های مسجد بلال
 کتاب پرده دوم
 کتاب زندگانی حضرت فاطمه (س) و دختران آن حضرت
 کتاب مردان قدرت طلب
 کتاب پناهجویان در گذر تاریخ
 کتاب اعدامی ها