کتاب آخرین شاهدان

اثر سوتلانا الکسیویچ از انتشارات هیرمند - مترجم: مصطفی مظفری-تاریخی

روزبه‌روز از شمار کسانی که می‌توانند جنگ جهانی دوم را تعریف کنند کم می‌شود. این کتاب خاطرات آخرین‌های آنان است. … آن‌ها همه کودک بودند.


خرید کتاب آخرین شاهدان
جستجوی کتاب آخرین شاهدان در گودریدز

معرفی کتاب آخرین شاهدان از نگاه کاربران
من احساس می کنم که ما در روسیه، تا حدودی بیش از حد به جشن پیروزی در جنگ بزرگ سال های 1941 تا 1945 تبدیل شده ایم. و جنگ به نظر می رسد سال بعد کمتر واقعی است. جانبازان از بین می روند، از سن و سالی ها. این کتاب یکی را به گرسنگی و رنج خام می بخشد، که به خاطر افرادی که در طول جنگ در کودکی بودند را به یاد می آورد. هنگام خواندن این کتاب، من خودم را بسیار گریه کردم، بیشتر از آنچه که قبلا انجام دادم. در هنگام خواندن، شما احساس خالصی را به کسانی که جنگ را آغاز کرده اند احساس می کنید و تمام جنایات را در طول آن انجام می دهید. به شدت به همه توصیه می شود تا واقعا به یاد داشته باشید که چه چیزی جنگ است.

مشاهده لینک اصلی
جنگ بزرگترین بدبختی است، زیرا مجوز برای مرتکبین جنایات و محرومیت ارائه می دهد. جنگ تمام تضمين ها، تمام حقوق بشر را نابود مي کند و زندگي هزاران و هزاران انسان را بدون هيچ وجه کشتن مي کند. آسیب آن چنان است که نمیتوان مشخص کرد که بهترین شانس چیست؟ اگر کسانی که دروغ می گویند و یا کسانی که باقی می مانند، رنج می برند. یک جنگ جنگی ساختمان ها، طبیعت و جانوران را ویران می کند، اما عمدتا به طور غیرقابل برگشتی انسان را تسری می دهد. کسانی که شدیدا آسیب می بینند، کودکان هستند؛ زیرا آنها باید تحمل وحشیانه ای را تحمل کنند حوادث جنگی و پیامدهای آن، غیر ممکن است برای یک ذهن کودک، بدون نفرت و جاه طلبی، درک شود. با این حال، بی گناهی خود اجازه می دهد تا آنها را برای هشدار دادن به وضوح بیشتری نامناسب بودن شر مانند مهاجرت اجباری، جدایی از خانواده، گرسنگی، تجاوز دسته جمعی و همه کسانی جنایات در بزرگسالان در زمان جنگ به عنوان یک شر لازم قابل تحمل است. بچه ها می پرسند: چرا؟ و ما نمی دانیم چگونه پاسخ دهیم. در سال 1941، در آنچه که به عنوان عملیات \"باربارا\" شناخته می شد، نیروهای آلمانی شهر مینسک را به مدت سه سال به جمهوری بلاروس اشغال کردند. در آن زمان، حدود ششصد شهر تخریب شد و تقریبا کل جمعیت قتل عام شد. چهل سال پس از © ها سیستم عامل ±، نویسنده محلی سوتلانا الکسیا © ویچ dedicó است برای جمع آوری شهادت بازماندگان، به طور کامل در خاطرات کسانی که کودک ± سیستم عامل در زمان حقایق در این راه بودند enfocándose محکوم بربریت و یادآوری victimas.La کار گواهی نامه ارائه می دهد یک چشم انداز از تاریخی و ادبی (مرجع در این نزدیکی هست بیشتر برای خوانندگان مکزیکی â € œThe خواهد بود Tlatelolcoâ € شب النا پونیا توسکا) مقدار است. سادگی نوشته ها نمونه ای است از آنجایی که الکسیاویچ توانست صدای واقعی نوزاد را طراحی کند. اگر چه «شاهدان» هنگام کشف خاطرات خود از بزرگسالان بزرگتر بوده اند، اما می توانند خود را با فروتنی، کفر و چشم انداز امید به یک کودک بیان کنند. از بس که می توانید سردرگمی اولیه و غم و اندوه از این سیستم عامل ± کوچک به مقابله با خواننده rampanteSi شر شما تصور احساس، شما می توانید این کار نزدیک که اگر آن را یک کتاب از داستان های مرتبط بودند. در واقع، این کتاب دارای عناصر مهم روایت، به عنوان مدرک، به جای ارسال به یک متن سفت و سخت درمان ادبی بسیار منسجم نشان دادن استعداد از نویسنده به ارایش چه در غیر این صورت می تواند یک رکورد قریب به اتفاق از رسوایی دریافت خواهید کرد. بسیاری از وقایع روایت شده به راحتی می توانند بخشی از صحنه های به یاد ماندنی یک رمان باشند. با این حال، خواننده هرگز متوقف می شود آگاه باشید که این داستان نیست، اما با وجود historia.A کیفیت ادبی، قهرمانی تند و تلخ و حساسیت برخی از این داستان، می توان گفت که این یک کار خشن و ظالمانه است (یک کتاب واقعیت همیشه افراطی تر از یک داستان است). بنابراین، \"شاهدان بسیار\" یک کتاب برای استراحت و لذت بردن از خواندن نیست. با این حال، این کار پر از شخصیت های قابل تحسین، صحنه های در حال حرکت و پیام فوری آن از صلح، به ما یک خواندن بسیار سود آور ارائه می دهد؛ نکته نهایی: سوتلانا آلکسویویچ، جایزه نوبل ادبیات در سال 2016 را دریافت کرد و از آن زمان صدای انتقادی شنیده شده است که اشاره به وجود تبلیغات تبلیغاتی در نوشته های خود دارد. حداقل در این مسئله من چیزی را پیدا نکرده ام که چنین شکوه هایی را توجیه کند. فقدان تاریخی گرایی و تعصب آشکار است. من این نقد را نخواهم دید.

مشاهده لینک اصلی
داستان قلب من را شکست. DY \"این باعث می شود من فوق العاده سخت به جذب که تمام این افراد به حال از طریق خیلی رفتن در طول دوران کودکی اش. من خیلی گریه کردم من چیزهایی را دیدم که نباید دیده شوند ... چیزهایی که یک انسان نباید ببیند. و من آنها را یک کودک دیدم ... یک سرباز را دیدم که در حال حرکت بود و ناگهان من به نظر می رسید کم کم ... او به زمین افتاد. این هم خوب بود پاره شدن زمین، به عنوان اگر abrazaraâ € | ششم روستای ما به عنوان اسیر جنگی، SOVIA © ticos سربازان عبور کردند. آنها ستون های طولانی بودند. کتک های آنها پاره شده و پوشیده شده بود. در آن جا که آنها شب را متوقف کردند، درختان بدون پوست بودند؛ آنها او را می کشیدند. به جای غذا، یک اسب مرده انداختند. آنها آنها را با ناخن ها و دندان ها می کشیدند. من یک شب را دیدم که یک قطار آلمانی از بین رفته و سوخته بود. صبح روز بعد آلمان ها همه کارگران راه آهن را روی ریل گذاشتند؛ سپس آنها را بر روی بدن خود لوکوموتیو گذراند ... من دیدم که مردم به ماشین ها چسبیده بودند به شرط اینکه اسب بودند. آنها یک ستاره زرد بر روی پشت خود داشتند. آنها قصد داشتند آنها را شلاق بکشند. آلمانی ها راه پیمایی برگزار carros.Vi شاد به عنوان کسانی که کودک ± سیستم عامل از آغوش مادران خود کنده. و آنها را به آتش کشیدند. خوب ... مادرم و من هرگز لمس نکردم ... دیدم که سگ همسایه گریه کرد. او در بین خاکستر نشسته بود. من تنها بودم TENAA چشم € ancianoâ | Y من فقط یک کودک ± o.Crecà با € ESOA | من بزرگ دلتنگ کننده و بدگمانند، من یک خلق و خوی بد. اگر کسی گریه کند، احساس تاسف نمیکنم؛ کاملا برعکس: من احساس تسکین می کنم زیرا نمی دانم چطور گریه کنم. من دو بار ازدواج کردم و هر دو بار من را ترک کردند، هیچکس نمیتوانست با من کنار بیاید. سخت است که مرا دوست داشته باشی من می دانم ... من می فهمم ... سالهاست که ... حالا می خواهم بپرسم: آیا خدا این همه را دید؟ و چه فکر میکرد؟  € |

مشاهده لینک اصلی
انتظار نداشته باشید که محصول عرضه شود با فتنه، تعلیق، استعاره. انتظار می رود احساس بی نظمی در درد انسان را در اشکال بی رحم خود را امتحان کنید. من به صفحه ای می روم که در آن می بینم که یک کودک می تواند یک شب از ترس از دست دادن مادرش سفید شود. و مادر من به پدرش در مقابل می نویسد: دختران زنده هستند. توما باد @ چند بار این پاساژ را خواندم، به نظر من، من خجالتی بودم، این واقعی نیست. و هنگامی که فکر کردم بیشتر نمیتوانستم بخوانم، شهادت یک کودک را می خوانم که می گوید: «بچه های جنگ قبل از پدر و مادرشان که در مقابلشان می جنگند می میرند. قبل از بازگشت سربازان @. اما فکر می کنم سایه هایشان می میرد. جان در آنجا در جنگ جان داد. و خواندن Alexeivici، من درک می کنم که شفقت طبیعی من نسبت به کودکان گرسنگی، اخراج و جنگ به اندازه کافی برای درک آنچه که از طریق آن بوده است کافی نیست. او موفق به بازگرداندن شهادت برخی از مردم، در واقع، مرده است.

مشاهده لینک اصلی
این مجموعه شهادت ها داستان جنگ جهانی دوم را از دیدگاه کسانی که در دوران کودکی زندگی می کردند (در شوروی) می گوید؛ کسانی که، به دلیل اینکه اکثریت جوان بودند، \"جنگ\" را در ارتش انجام ندادند، اما پدران، مادران، برادرانشان را نابود کرده بودند. urs، همسایگان و غیره در شرایط اغلب شرور. یکی به سرعت در واقع این واقعیت است که اغلب این کودکان تنها با ضربه ای از شانس یا عمل صرفه جویی همسایه یا شخص ناشناخته و با آسیب های طولانی روبرو می شوند. جنگی که بر آنها وارد شد. اگر فقط بخواهید یکی از آنها را بخوانید، توصیه می کنم که جنگ یک چهره زن ندارد، همان سال ظاهر شد، که حتی بیشتر تلخ است.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب آخرین شاهدان


 کتاب بچه های مسجد بلال
 کتاب پرده دوم
 کتاب زندگانی حضرت فاطمه (س) و دختران آن حضرت
 کتاب مردان قدرت طلب
 کتاب پناهجویان در گذر تاریخ
 کتاب اعدامی ها